خدایا چنان کن سرانجام کار ما که تو خشنود باشی و ما رستگار

یه سوال

اگه یه ما از عشقتون خبر نداشته باشید چی کار می کنید ؟

تنها راه حلی که من فکر می کنم که عملی باشه انتظاره تا کی نمی دونم فقط صبر صبر صبر

این واقعا سخته  هزار تا فکر وخیال به سر آدم می زنه !الان کجای؟ چی کار می کنه ؟خوبههههههههههههههههه؟ بدهههههههههههههههههههه؟

وای الان یه چیزی می شنوید ولی باور کنید یه چیزی بالاتر از شنیدنه.

خوب حالا اگه بخواهید بهش بگید که یه ماه رو مخ باباهه کار کردید حالا می خواید برید شهرش تا برای اولین بار ببینیش ولی اون نباشه تا این خبر را بهش بگید اون وقت چی کار می کنید؟ فکر کنم هر کی جای من بود الان دیونه شده بوددولی من هنوز امیدوارم که ازش خبری بگیرم خدا کنه اول ببینمش بعد دیونه بشم.

محمدرضا نمیدونم چه طوری دلت آمد منو بی خبر بگذاری حتی یه  ding کوچولو هم نزنی که بدونم خوبی ؟

کاش جای من بودی می فهمیدی چی می گم نه ببخشید اصلا نمی خوام جای من باشی چون اصلا جای خوبی نیست همش نگرانی دلوابسی نه نه نه نه ...

محمدرضا اگه می خوای بری برای همیشه خوب بگو می خوام برم ولی این طوری منو منتظر نگذاریه چند روزی کارم گریه می شه حالم بد میشه ولی شاید بعد از یه مدت خوب بشم یا اینکه دیوونه بشم دیگه تو به اینهاش کار نداشته باش ولی منو از این حال و هوا در بیار که خیلی بده

به انتظار به انتظار نگذاشتنت

+ تاريخ شنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۵ساعت ۱:۴۹ ب.ظ نويسنده گل نرگس تو |