محمدرضای عزیزم نزدیک به ده سال این شب رو جشن میگرفتم و برای رسیدن این شب از اول آذر روزشماری میکردم نمیدونی چه قدر دلتنگ روزای خوبمونم و خوشحالم تونستم باهات اولین هام رو تجربه کنم
، تو زندگیم بهترین حس ها با تو معنی پیدا کرد و عشق رو با تو تجربه کردم و انقدر دوستت دارم که هنوز اینجا مینویسم و هنوز فراموشت نکردم
اینا رو که گفتم فکر نکنی تونستم ببخشمت نه هنوزم گناهکاری و نابخشودنی چون عاشقم کردی و بعد به بدترین شکل رهام کردی به هر حال
متولد شدنت به این دنیا بهترین لحظات زندگیم رو رقم زد
تولدت مبارک
راستی از آشنایی من و تو دوازده سال گذشته و سالگرد این وبلاگ هم هست که واسه تولدت تقدیمت کردم
دوستدار همیشگیت شکوفه