خدایا چنان کن سرانجام کار ما که تو خشنود باشی و ما رستگار

روزها پشت سر هم می گذرن بدون اینکه توش عشقی باشه                                                       هر روز صبح با اسم تو شروع می کنم و با یاد تو تموم. این قدر فکر می کنم بهت که مطمئنن این ترم مشروطیم قطعیه ولی چاره ای نیست .خدایا از توی تموم بنده هات فقط یکی رو عاشقونه می پرستستمش که اون رو هم ازم گرفتی ولی نمی گم چرا؟ . چون حتما صلاح کار من در این بوده و من هم راضیم به رضای خودت ولی ازم توقع نداشته باش بتونم تحمل کنم یا طاقت بیارم یا به روال عادی زندگی برگردم چون هر روز  که می گذره از روز قبل بیشتر دوسش دارم و روز به روز هم بیشتر می شه .                   من حیرون کارای توام خدایا اگه صلاح نیست که اون تو زندگی من باشه پس چرا هر روز بیشتر عشقش رو تو دلم رشد می دی و کاری می کنی بیشتر دوسش داشته باشم ؟

خدایا خودت می دونی که چه قدر براش دعا می کنم پس مواظبش باش و نگذار غیر راه راست به راه دیگه ای منحرف بشه.

+ تاريخ جمعه ۲ آذر ۱۳۸۶ساعت ۱۱:۶ ق.ظ نويسنده گل نرگس تو |